سلام چقدر دلم هوس کرده، بیام و مفصل بنویسم از همه جا و همه کس بگم شب جمعه بیرون بودیم و لیمو م، تا رسیدم خونه به بابا گفتم صبح برامون آش سبزی شیرازی میخری با لیمو بخوریم:) ؟ بابا: حالا بزار تا صبح. جمعه صبح ساعت 7 بود که با صدای ماشین بابا بیدار شدم, نون تازه و آش سبزی ه بود:) اما بخاطر اینکه جمعه بود و بچه ها خواب بودن تا حدود هشت بابا بیدار بود و زیارت نامه خوند و دید کسی بیدار نمیشه، رفت و خوابید بیدار ,جمعه ,بابا بیدار منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

bloger ارزان سرا پایان بی انتها ... همراه رایانه | حل مشکلات کامپیوتر و گوشی و مشاوره رایانه | دانلود کار انشا 24 سالگی ibrahemsahki.rozblog.com متن آهنگ | نواتکست